تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

درسهای طلائی از آلبرت انیشتین ۲


6.زندگی در لحظه
"من هیچ موقع در مورد آینده فکر نمی کنم، خودش بزودی خواهد آمد"
تنها راه درست آینده شما این است که در همین لحظه باشید.
شما زمان حال را با دیروز یا فردا نمی توانید عوض کنید.
بنابراین این از اهمیت فوق العاده برخوردار است که شما تمام تلاش خود را به زمان جاری اختصاص دهید.
این تنها زمانی است که اهمیت دارد، این تنها زمانی است که وجود دارد.

7.خلق ارزش
"سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید"
وقت خود را به تلاش برای موفق شدن هدر ندهید بلکه وقت خود را صرف ایجاد ارزش کنید.
اگر شما با ارزش باشید، موفقیت را جذب می کنید.
استعدادها و موهبت هایی که دارید را کشف کنید.
بیاموزید چگونه آن استعدادها و موهبت های الهی را در راهی استفاده کنید که برای دیگران مفید باشد.
تلاش کنید تا با ارزش شوید و موفقیت شما را تعقیب خواهد کرد.

8.انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید
"دیوانگی یعنی انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن"
شما نمی توانید کاری را هر روز انجام دهید و انتظار نتایج متفاوت داشته باشید، به عبارت دیگر، نمی توانید همیشه کار یکسانی (کارهای روزمره) را انجام دهید و انتظار داشته باشید متفاوت به نظر برسید.
برای اینکه زندگی تان تغییر کند، باید خودتان را تا سر حد تغییر افکار و اعمالتان متفاوت کنید، که متعاقبا زندگی تان تغییر خواهد کرد.

9.دانش از تجربه می آید
"اطلاعات به معنای دانش نیست. تنها منبع دانش تجربه است"
دانش از تجربه می آید. شما می توانید درباره انجام یک کار بحث کنید، اما این بحث فقط دانش فلسفی از این کار به شما می دهد.
شما باید این کار را تجربه کنید تا از آن آگاهی پیدا کنید.
تکلیف چیست؟ دنبال کسب تجربه باشید!
وقت خودتان را صرف یاد گرفتن اطلاعات اضافی نکنید. دست بکار شوید و دنبال کسب تجربه باشید.

10.اول قوانین را یاد بگیرید بعد بهتر بازی کنید
"اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر ... دیگر بهتر بازی خواهید کرد"
دو گام هست که شما باید انجام بدهید:
اولین گام اینکه شما باید قوانین بازی که می کنید را یاد بگیرید، این یک امر حیاتی است.
گام دوم هم اینکه شما باید بازی را از هر فرد دیگری بهتر انجام بدهید.
اگر شما بتوانید این دو گام را حساب شده انجام دهید موفقیت از آن شماست.

درسهای طلائی از آلبرت انیشتین ۱


۱. کنجکاوی را دنبال کنید
"من هیچ استعداد خاصی ندارم. فقط عاشق کنجکاوی هستم"
چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید؟
من کنجکاو هستم، مثلا برای پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد.
به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام.
شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید؟
پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.
2.پشتکار گرانبها است
"من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلات زمان زیادی می گذارم"
تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند.
پس مانند تمبر پستی باشید و مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید.
با پشتکار می توانید بهتر به مقصد برسید.

3.تمرکز بر حال
"مردی که بتواند در حالی که غذا می خورد، با ایمنی رانندگی کند، از لذت غذا خوردن آنطور که سزاوار آن هست بهره نمی برد"
پدرم به من می گفت نمی توانی در یک زمان بر ۲ اسب سوار شوی.
من دوست داشتم بگویم تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز.
یاد بگیرید که در حال باشید و تمام حواستان را بدهید به کاری که در حال حاضر انجام می دهید.
انرژی متمرکز، توان افراد است، و این تفاوت پیروزی و شکست است.

4.تخیل قدرتمند است
"تخیل همه چیز است. می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود. تخیــل به مراتب از دانش مهم تر است"
آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید؟
تخیل پیش‌درآمد تمام داشته‌های شما در آینده است.
نشانه واقعی هوش دانش نیست، تخیل است.
آیا شما هر روز ماهیچه های تخیل تان را تمرین می دهید؟
اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت س ... دربیایند.

5.اشتباه کردن
"کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمی گیرد"
هرگز از اشتباه کردن نترسید چون اشتباه شکست نیست.
اشتباهات شما را بهتر، زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید.
قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید.
من این را قبل گفته ام، و اکنون هم می گویم، اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را ۳ برابر کنید.

به دنبال خدا نگرد

به دنبال خدا نگرد خدا در بیابان های خالی از انسان نیست
خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست
به دنبالش نگرد

خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست
خدا در قلبی است که برای تو می تپد
خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد

خدا آن جاست
در جمع عزیزترین هایت
خدا در دستی است که به یاری می گیری
در قلبی است که شاد می کنی
در لبخندی است که به لب می نشانی
خدا در بتکده و مسجد نیست
گشتنت زمان را هدر می دهد
خدا در عطر خوش نان است
خدا در جشن و سروری است که به پا می کنی
خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دور از انسان ها جست و جو مکن
خدا آن جا نیست

او جایی است که همه شادند
و جایی است که قلب شکسته ای نمانده
در نگاه پرافتخار مادری است به فرزندش
در نگاه عاشقانه زنی است به همسرش
باید از فرصت های کوتاه زندگی جاودانگی را جست
زندگی چالشی بزرگ است
مخاطره ای عظیم
فرصت یکه و یکتای زندگی را
نباید صرف چیزهای کم بها کرد
چیزهای اندک که مرگ آن ها را از ما می گیرد
زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ نمی تواند آن ها را از ما بگیرد
زندگی کاروان سرایی است که شب هنگام در آن اتراق می کنیم
و سپیده دمان از آن بیرون می رویم
فقط چیزهایی اهمیت دارند
چیزهایی که وقت کوچ ما از خانه بدن با ما همراه باشند
همچون معرفت بر الله و به خود آیی

دنیا چیزی نیست که آن را واگذاریم
دنیا چیزی است که باید آن را برداریم و با خود همراه کنیم
سالکان حقیقی می دانند که همه آن زندگی باشکوه هدیه ای از طرف خداوند و بهره خود را از دنیا فراموش نمی کنند
کسانی که از دنیا روی برمی گردانند
نگاهی تیره و یأس آلود دارند
آن ها دشمن زندگی و شادمانی اند

خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم

سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسید: آیا «زندگی» را «زندگی کرده ای»؟

امنیت و عشق ۲

گام دومِ عشق

از این که بگذریم اگر کسی هیچ دشمنی هم نداشته باشد، نمی توان تضمین کرد که از روانی ایمن برخوردار است؛ زیرا غربت و تنهایی از آنجا که مایه وحشت آدمی است، عامل آزاردهنده ای است که روان آدمی را رنجور می سازد.

پس برای رسیدن به امنیت روانی باید غربت و تنهایی را کاهش و قلمرو دوستیها را گسترش داد. کاهش یافتن غربت و تنهایی، موجب گسترش قلمرو امنیت روانی می گردد و به همین جهت در آموزه های دینی، تأکید فراوانی نسبت به دوستی و محبت شده است.

محکم کردن و افزون ساختن پیوندهای دوستی، به سان لنگرهای قدرتمندی است که کشتی روان را در دریاهای متلاطم، آرام نگه می دارد و از گزند موجهای سهمگین، ایمن می سازد.

گام سومِ عشق

زدودن دشمنیها (گام اول) و گسترش قلمرو دوستی (گام دوم)، عوامل مهمی در تأمین امنیت روانی هستند ؛ ولی باید اعتراف کرد که فقط بخشی از وادی دل را آرام می سازند. بخش دیگری از وادی دل هست که جز با ازدواج، آرام و قرار نمی گیرد. هیچ چیز دیگری نمی تواند به جای این عامل، نقش بازی کند و امنیت این گوشه از دل را برقرار سازد. ازدواج، پیوندی بر اساس مودّت و رحمت است که سکون و آرامش دل را به ارمغان می آورد

و بدین وسیله سلامت روان را تضمین می کند.

امنیت و عشق

امنیت و عشق

شاید هیچ عاملی به اندازه «عشق»، ایمنی بخش نباشد. دلبستگی را می توان زیربنای امنیت روان دانست. جای دادن عشق در کلبه دل، دیو سیاه ناآرامی را از روان انسان بیرون می کند. با شنیدن صدای پای عشق، عوامل ترس و هراس رخت برمی بندد و جای خود را به امنیت و آرامش می دهند. عشق چهار گام دارد تا آدمی را به امنیت و آرامش برساند. گامهای چهارگانه عشق را با هم مرور می کنیم:
گام اولِ عشق

گام اول عشق، برچیدن بساط دشمنی و گستردن سفره مهربانی و صمیمیت است. یکی از عوامل ناامنی روانی، وجود بغض و کینه و دشمنی میان مردم است. کسانی که کینه یکدیگر را به دلوانی آزرده برخوردارند و پیوسته از گزند طرف مقابل در بیم و هراس اند. بنابراین یکی از چیزهایی که موجب امنیت روانی می شود، از میان بردن کینه ها و برقراری دوستیها ودلبستگیهاست. با رخت بربستن کینه و عداوت، آرامش و امنیت روانی فرا می رسد. دارند، از ر

وقتی اسلام، وارد شهر یثرب شد، دشمنی و عداوت را به دوستی و برادری تبدیل کرد

و بدین سان روانهای ناامن و بیمناک را به روانهای امن و آرام تبدیل ساخت. پس تبدیل دشمنی به دوستی، و عداوت به محبت، راهی به سوی امنیت روانی است. وقتی دشمنی به دوستی تبدیل می شود، فشارهای روانی فروکش می کنند و دغدغه ها و اضطرابها کاهش می یابند و به جای آن، مهر و محبت می نشیند و آرامش را به ارمغان می آورد.

پس، اگر میان شما و دیگران کدورت و یا دشمنی وجود دارد، سریعاً به آن خاتمه دهید؛ چرا که قهر وورت، روح و روان را ناامن و ناآرام می سازد.