شبی که تصویری رویایی داشت ، مهتابی و عاشقانه داشت.
مهتاب آن شب محفل دو عاشق را روشن و نورانی کرده بود.
ستاره ها با شور و شوق خاصی می در خشیدند.
شبی که هم ستاره بود در آسمان و هم مهتاب!
آغاز عشق در شب بلند دلهایشان بود…
شبی که تا صبح حرفهای عاشقانه و درد و دل بین دو عاشق بود…
شبی که رنگ تنهایی محو شده بود و رنگ عشق و دوستی و محبت نمایان بود…
هنوز تا سحرگاه عشق مانده بود ، آرزوی دو عاشق این بود که هیچ گاه این شب
بلند پایانی نداشته باشد ، آرزو داشتند شبی پایان نیافتنی باشد…
دل های هر دویشان شبی بلند را در پیش داشتند …
دلهایشان تا صبح با هم است و درد و دل می کنند…
چه شب زیبایی و چه سحرگاه پر خاطره ای بود…
لحظه ای گرم و از صفا و صمیمیت بود!…
لحظه ای که سحرگاهش در دل عاشقان پر از محبت بود..
دلهای دو عاشق شب بلندی را در پیش داشتند ، شبی که تنها محبت بود و دلداری!
شبی که در اعماق دلهایشان تنها محبت دیده می شد…
دلهایشان انتظار آغاز شب یلدا را میکشیدند تا هر چه می خواستند درد و دل کنند…
شبی که تنها آواز دلنشین عاشقی شنیده می شد…
کاش این شب بلند و زیبا و فراموش نشدنی دوباره فرا رسد…
شب یلداتون پیش پیش خوش بگذره
به منم سر بزن
مرسی . چشم حتما