تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

هم قفس...!

چه غریبی دل من تو این شبای بی کسی
چقدر تنها شدی باز میبینم که بی کسی
یادت گفتم نشوعاشق تواین دورو زمون
آخرش زخمی شدی ای بی زبون
گناهت سادگی بود جرم تو دلدادگی بود
حکم توتنها شدن تو اوج این عاشقی بود
میدونم سخته ولی گریه نکن زجه نزن
ساکت بمون کنج قفس بیهوده هی پرپرنزن
هم قفس رفته دیگه بی تو خوشه
بیخیال چه میدونه اینجا یکی باز ناخوشه
یه روزی میکنه یادت که دیگه خیلی دیره
جون تو رفته ز تن خاکسترت به باد میره

"محمد فراست"

نظرات 4 + ارسال نظر
امید دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:52

خیلی قشنگه ! خیلی مرسی :ایکس

قابلی نداشت

رضا دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:55

عکس از شعر قشنگ تره شعر از عکس ..........

فهمیدم رضا جون

saeed دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:39

عالی پسرم! دمت آلو :*

baran دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:36

akhey..
kheilikhooshkel bood

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد