تنهایی را دوست
دارم، زیرا بیوفا نیست
تنهایی را دوست دارم، زیرا عشق دروغین در آن
نیست
تنهایی را دوست دارم، چون بارها تجربه کردم
تنهایی را دوست
دارم، چون خدا هم تنهاست
در کلبهی تنهاییهایم در انتظار خواهم گریست و
انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد
شاید در سکوتی یا شاید در شبی سرد و
بارانی...
بگذار کسی نداند که هنوز دوستش دارم...
مرا دیوانه
نامیدند...
به جرم دلدادگیهایم٬
به حکم سادگیهایم٬
مرا نشان
یکدیگر دادند و خندیدند!!!
مرا بیمار دانستند...
برای صداقت در
حمایتهایم٬
نجابت در رفاقتهایم٬
نسخه تزویر را برایم تجویز
کردند!!!
مرا کُشتند و با دست خود برایم چالهای کندند...
به عمق
زخمهایم٬
به طول خستگیهایم٬
منِ بیمارِ دیوانه٬
نمیخواهم رهایی
را از چاه تنهایی...
که مردن در این اعماق تاریکی٬
به از با آدمکها
زیستن در باغ رویایی!!!
سلام ، مطلب مفیدی نوشته اید - راستی با تبادل لینک موافقید ؟ خواهشا مرا در جریان بگذارید - تشکر
ای اسمان بر من ببار
من مجرمم از سوی یار
دانی چه بود جرم من
جرم من عشق است
و او عاشق نبود
رانده شدم از شهر او
با انکه دارم عهد او ...