چشات آرامشی داره که تو چشمای هیشکی نیست
میدونم که توی قلبت بجز من جای هیشکی نیست
چشات آرامشی داره که دورم میکنه از غم
یه احساسی بهم میگه دارم عاشق میشم کم کم
تو با چشمای آرومت بهم خوشبختی بخشیدی
خودت خوبی و خوبی رو داری یاد منم میدی

هنوزم چشــمای تو، مثل شبــای پُرسِتاره ست
هنوزم دیـــــــدن تـــو، برام مثــل عمــــر دوباره ست
هنوزم وقتـی می خندی، دلــم از شادی می لرزه
هنوزم بـــــا تو نشـســــتن، به همه دنیا می ارزه
اما افســـــــــــوس تو را خواســـتن، دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمی گیره
تا گـُـــلی بر سر ایوان تــو پــــژمرد و فـــرو ریخـــت
شبــــنمی غمــــزده از گوشه چشمان من آویخت
دوری بین منــــو تــــو، دوری بــــاغ و تمـاشــاست
دوری بین منــــو تــــو، دوری مـــاهی و دریـــاست
اما افســـــــــــوس تو رو خواســـتن، دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمی گیره
هنـــوزم چشــمـای تو، مثــل شبــای پُرسِتارَه ست
هنوزم دیـــــــدن تـــو، برام مثــل عمــــر دوباره ست
هنوزم وقتـی می خندی، دلــم از شادی می لرزه
هنوزم بـــــا تو نشـســــتن، به همه دنیا می ارزه

آرزو داشتم قطره اشکی بودم که در کنار چشمت متولد میشدم ، بر روی گونه ات می غلطیدم و در کنار قلبت می مردم
