چه زمانی متوجه حضور کسی در قلب خود میشوید؟
عشق در کیمیای ذهنتان باعث چه رویدادی میگردد؟
و آیا عاشق شدن صرفاً طریقه ای طبیعی برای حفظ بقای نوع بشر است؟

خودم با خودم آشتی میکنم
خودم با خودم هی بهم میزنم
من اونقدر تنها شدم بعدِ تو
که با سایه ام اینجا قدم میزنم
بدون بهونه بدون دلیل
برای خودم عطر و گل میخرم
مثله آدمایی که دیوونن
صدات میکنم اسمتو میبرم
ته تنهایی همینجاست که میگن
این همون آخر دنیاست که میگن
-
خودم با خودم زندگی میکنم
خودم میگم و هی خودم میشنوم
دلم خیلی از دست دنیا پُره
صدای تورو دیگه کم میشنوم
خودم با خودم درددل میکنم
تا از گریه از غصه خوابم بره
میدونم نمیفهمی تو این اتاق
چقدر زندگی بی تو سخت میگذره
ته تنهایی همینجاست که میگن
این همون آخر دنیاست که میگن
