تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

جملات حکیمانه

اگر دنیای ما دنیای سنگ است  بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است  اگر دنیای ما دنیای درد است  بدان عاشق شدن هم بهر رنج است  اگر عاشق شدن پس یک نگاه است  دل عاشق شکستن صد گناه است


آدم به زمین آمد  این حاثه رویا نیست  این فرصت بی تکرار عشق است  معما نیست


همیشه فکر کن توی یک دنیای شیشه ای زندگی میکنی  پس سعی کن به طرف کسی سنگ پرتاب نکنی چون اولین چیزی که میشکند دنیای خودته 


باید آهسته نوشت  با دل خسته نوشت  با لب بسته نوشت گرم و پر رنگ نوشت  روی هر سنگ نوشت  تا بخوانند همه که اگر عشق نباشد دل نیست 


حرف های ما هنوز ناتمام  تا نگاه می کنی وقت رفتن است  بازهم همان حکایت همیشگی  پیش از آنکه باخبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی  ای دریغ و حسرت همیشگی  ناگهان چقدر زود دیر می شود


ستاره ها

آسون به دست نیومدی که آسون از دستت بدم


تورو به دست هیچکسی حتی خدا من نمیدم

برای داشتنت منم به حرفو فرمونت بدم

میام فدای تو میشم خودم به قربونت میرم

نیست کسی جز من بتونه عاشق و رامت بمونه

این همه دیوونگی هام بزار به یادت بمونه

وقتی ستاره های ما، شبا میاد تو آسمون

نمیزارم ستاره ای بیاد بشینه بینمون

وقتی ستاره های ما، شبا میاد تو آسمون

نمیزارم ستاره ای بیاد بشینه بینمون

 

هرجایه این دنیا بری بدون که به دنبالت میام

واسه رسیدنه به تو از همه کاری برمیام

خیال نکن میزارمت بری ازم دل بکنی

تا به همیشه دارمت تا به ابد مال منی

 

وقتی ستاره های ما، شبا میاد تو آسمون

نمیزارم ستاره ای بیاد بشینه بینمون

وقتی ستاره های ما، شبا میاد تو آسمون

نمیزارم ستاره ای بیاد بشینه بینمون




عزیز تر از چشمامی


به همین سادگی کم شد عمر گلبوته تو دستم
گله از تو نیست میدونم خودم اینو از تو خواستم


به جون ستاره هامون تو عزیز تر از چشمامی
هر جا هستی خوب و خوش باش تا ابد بغض صدامی


تو رو محز لحظه هامون نشه باورت یه وقتی
که دوست ندارم اینو به خدا گفتم به سختی


من اگه دوست نداشتم پای غمهات نمیموندم
واست این همه ترانه از ته دل نمیخوندم


اگه گفتم برو خوبم،واسه این بود که می دیدم
داری آب میشی میمیری ،اینو از همه شنیدم


دارم از دوریت میمیرم تا کنار من نسوزی
از دلم نمیری عمرم، نفسهامی که هنوزی
تورو محز خیره هامون که نفس نفس خدا شد
از همون لحظه که رفتی روحم از تنم جدا شد


تو که تنها نمیمونی من تنها رو دعا کن
خاطراتمو نگه دار اما دستهامو رها کن
دست تو اول عشقه بسپرش به آخرین مرد
مردی که پشت یه دیوار باسه چشمهات گریه میکرد
گریه میکرد



دستمو بگـــیر



چند روزه دلم تنگه ... چند روزه دلم بد گرفته است . چند روزه یه بغض عجیبی نشسته تو دلم که انگار خیال شکستن نداره ...

مدت هاست می خوام بنویسم . می خوام این بغض رو خالی کنم لای همین کلمه ها ... می خوام صدات کنم . می خوام نذاری تنها باشم . می خوام دستتو بذاری رو شونه هام و من گرمای دستاتو احساس کنم .

می خوام عین بچه های کوچیک بیام بهت بگم : دوستم داری؟؟ ... و تو بغلم کنی . نازم کنی . بگی مگه می شه دوستت نداشته باشم؟... چقد ذوق می کنم اونوقت ...

می بینی؟ من نوشتن بلد نیستم . یعنی بهتر بگم : من از تو نوشتن بلد نیستم . بیا دستمو بگیر با هم بکشیم روی کاغذ ...می خوام دوست داشتنو مشق کنم ، ولی تنهایی نمی تونم . دستمو بگیر ... لطفاً!!