تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

دیشب خواب خدا را دیدم...!

دیشب خواب خدا را دیدم. گفتم از سرزمینی هستم شاید در ردیف نفرین‌شدگان. قطعه‌ای از زمین که اربابان بسیار داشته و دارد. همواره هر که از راه می‌رسد می‌گوید ارباب منم و همیشه میان اربابان جنگ است. جنگی در ظاهر و پنهان که به پایان رسیدن آن محال است. زیرا همه در پی فتح‌ و ظفرند، آن‌هم به قیمت قلع و قطع یکدیگر.

دیشب خواب خدا را دیدم. گفتم جماعتی مدعی‌اند تو از رگ‌گردن به آن‌ها نزدیکتری و وقتی خدا با آنهاست، شکستی در کارشان نیست. ، اما در عمل چنانند که تو را در دوردست‌ترین می‌بینند. بی محابا می‌خورند، می‌بَرند و ظلم می‌کنند. همان‌ها می‌گویند سررشته امور به دست توست، اما در گشودن هر مشکل خود را سرتر و ماهرتر از تو می‌دانند. می‌بُرند و می‌دوزند و بر تن دیگران می‌پوشانند. به ظاهر سخنان‌شان شیرین است و دست‌های‌شان گشاده، اما حتی در تقسیم مهر و عاطفه هم گدایند و تنگ نظر.

دیشب خواب خدا را دیدم. گفتم گروهی مدام در کار خرید و فروش‌اند. برای خرید خود را می‌فروشند و برای فروش دیگری را می‌خرند. می‌گویند اهل فضل‌اند و هنر، اما در سرند کردن آدم‌ها و غربال‌کردن اندیشه‌ها کارکشته‌ترند. وانمود می‌کنند هوشیارند و اهل فهم، اما کاری جز ستایش آنچه که ناچیز است و تحسین آن‌کس که ناتوان است انجام نمی‌دهند.

دیشب خواب خدا را دیدم. گفتم جماعتی فقط در کار سیاست‌اند و سوداگری. در نگاه‌شان زمان گم است یا بر‌هم انباشته. همیشه شتاب‌زده‌اند. از نفس‌افتاده و آشفته‌حال. همچو خواب دیده‌ای در کنج بستر. کمتر در عمل خویش می‌اندیشند و اگر آینه‌ای بیابند و چهره‌ی زشت خود را در آن بازشناسند، آینه را گناهکار می‌دانند و آن قدر سنگ بر آن می‌پرانند تا هزار تکه شود.

دیشب خواب خدا را دیدم. گفتم جماعتی براحتی می‌لغزند و زود عنان از کف می‌دهند. در برابر هوس و طلا و تمنا ناپایدارند. فقط کلمه می‌فروشند. به هر که طالب تعریف است و تمجید و در معرض تهدید و تحریک.

دیشب خواب خدا را دیدم. گفتم گروهی فقط در صف انتظارند. با دو کشتی بزرگ تنهایی و سکوت. از کسی فرمان نمی‌گیرند. مطیع باد هستند که بیاید و بادبان‌ها را به حرکت درآورد. آسوده دلند. نه از بیداد اربابان ظالم و زورگو برآشفته می‌شوند، نه از رسیدن عشقی به آرامش می‌رسند. آن‌ها فقط در جستجو و سرگرم چیزی هستند که بار مسئولیت همنوع بودن را از گردن‌شان ساقط کند. جماعتی که انگار در این عالم نیستند.

دیشب خواب خدا را دیدم. گفتم جماعتی هم از تافته و بافته‌ی دیگرند. در کشاکش جنگ اربابان هیچ اربابی را جز تو به رسمیت نمی‌شناسند و از این‌رو تاوان‌های سخت داده‌اند. اهانت‌هایی بر آن‌ها رفته است. دشنام‌هایی بر آن‌ها داده‌اند. دروغ‌هایی بر آن‌ها بسته‌اند. در روشنایی روز پایمال شده‌اند و در سیاهی شب لگدمال‌شان کرده‌اند. آن‌ها دل‌شان از فرط تحقیر و توهین شکسته است. نزدیک‌ترین کسان‌شان از آستان در خانه های‌شان می‌گریزند و آدم‌های دیوانه از خشم، قصد جان‌شان را کرده‌اند.

حرف به اینجا که رسید، گریستم. خدا گفت:

در روی زمین چه بسیار اربابان و حاکمان بودند که به یکدیگر رشک ورزیدند. همدیگر را به خاک و خون کشیدند و سرانجام محو شدند. مردم نام‌شان را از یاد بردند و جز غبار برخاسته از سُم اسبان‌شان نشانی از خود برجای نگذاشتند. اما بعد:

آن‌جا که کین است عشق آورم. آن‌جا که ریا و دروغ است، راستی آورم. آن‌جا که نومیدی است، امید آورم. آن‌جا که ظلمات است نور آورم. آن‌جا که ظلم است عدالت آورم و آن‌جا که غمناک است شادمانی آوردم.

فقط اندکی صبر و استقامت باید.


برگرفته از وبلاگ شخصی رضا رئیسی

رمیکس آهنگ خالکوبی با صدای حمید عسکری و هنگامه

رمیکس آهنگ خالکوبی با صدای حمید عسکری و هنگامه

/ رمیکس :Tabynahayat /


دانلود در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

سخنانی از دکتر علی شریعتی

1.زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت .
2. ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکرکنم تا این که در مسجد بشینم و به کفشهایم فکر کنم.
3. آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.
4. خدایا تقدیر مرا خیر بنویس آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم.
5. برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیردهر آنچه را که خدا را از تو می گیرد.
6. اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری.
7. سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
8.من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .
9.به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد.
10.اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتن هاست.
11.عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی .
12.اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند
13.آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش
14.هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود ،هر لحظه دردی سر بر می‏دارد و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟
15.«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
16.هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند

پیرمرد خسته

پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد.
دست برد و از جیب کوچک جلیقه اش سکه ای بیرو ن آورد.
در حین انداختن سکه متوجه نوشته ای روی صندوق شد:"صدقه عمر را زیاد میکند."
منصرف شد و رفت.

خاطرات گمشده

بگو سرگرم چی بودی       که اینقدر ساکت و سردی
خودت آرامشم بودی     خودت دلواپسم بودی
تو قلبت هنوز باید              یه احساسی به من باشه
چقدر باید بمونم تا        یکی مثل تو پیدا شه
تو روز و روزگار من           بی تو روزای شادی نیست
تو دنیای منی اما          به دنیا اعتمادی نیست
سلام ای ناله ی بارون      سلام ای چشمای گریون
سلام روزای تلخ من       هنوزم دوستش دارم
سلام ای بغض تو سینه              سلام ای آه  آینه
سلام شبهای دل کندن     هنوزم دوستش دارم