آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی سیامک عباسی با نام تو که نیستی ...
/به درخواست رومینا/

اولین جمعه سال 91 هم رسید باز هم نیومدی !

دلم گرفته از زمونه دلخورم
بزار واست گلایه هامو بشمارم
به کی بگم که کوزه کوزه تشنه ام؟؟
به کی بگم هزار روزه تشنه ام؟؟
نیومدی یه هفته خسته تر شدم
شکسته بودم و شکسته تر شدم
نیومده و کوچه هم کلافه شد
یه جمعه به ندیدنت اضافه شد
یه دل دارم همیشه بی قرارته
قنوت من دعای انتظارته
به قطره قطره های گریه هام قسم
که بی قرار و بی پناه و بی کسم
یه دل دارم که حفظ شهر دوری رو
نداره چاره ای بجز صبوری و
میخواد شریک گریه های من بشه
بیا ببین دل قریب من چشه...
نیومدی...نیومدی.. و کوچمون هم کلافه شد
یه جمعه به ندیدنت اضافه شد
نیومدی...نیومدی...نیومدی و غصه باز نفس گرفت
خدا تورو یه جمعه دیگه پس گرفت
نیومدی حصار دردو بشکنی
تو آخرین امید چشمای تر منی
همه میگن که تو رفتی ...... همه میگن که تو نیستی
همه میگن که دوباره ...... دل تنگمو شکستی دروغه...
چه جوری دلت می اومد ..... منو اینجوری ببینی
با ستاره ها چه نزدیک ..... منو تو دوری ببینی
همه گفتن که تو رفتی ..... ولی گفتم که دروغه ...
همه میگن که عجیبه ..... اگه منتظر بمونم
همه حرفاشون دروغه ..... تا ابد اینجا میمونم
بی تو و اسمت عزیزم ..... اینجا خیلی سوت و کوره
ولی خوب عیبی نداره ..... دل من خیلی صبوره...صبوره...
همه میگن که تو رفتی ..... همه میگن که تو نیستی
همه میگن که دوباره ..... دل تنگمو شکستی ...دروغه...
چه جوری دلت می اومد ..... منو اینجوری ببینی
با ستاره ها چه نزدیک ..... منو تو دوری ببینی
همه گفتن که تو رفتی ..... ولی گفتم که دروغه ...
همه میگن که عجیبه ..... اگه منتظر بمونم
همه حرفاشون دروغه .... تا ابد اینجا میمونم
بی تو و اسمت عزیزم..... اینجا خیلی سوت و کوره
ولی خوب عیبی نداره ..... دل من خیلی صبوره...صبوره...
همه میگن که تو نیستی ..... همه میگن که تو مردی
همه میگن که تنت رو ..... به فرشته ها سپردی...دروغه...

بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهیدودی وسط سفرهی نو،
بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستگیمو در میکنم!
شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکهی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخوردهی لای کتاب،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستگیمو در میکنم!
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور،
برق کفش جفشده تو گنجهها،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستگیمو در میکنم!
عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستگیمو در میکنم!
بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستگیمو در میکنم!

همیشه از خدای مهربون میخوام که تو بن بست کوچه ی دلت گرفتارشم و هیچ راهی برای فرار از این همه مهربونی نداشته باشم .
