گفتمش نقـاش را نقشـی بکش از زنــدگی *** با قلــم نقش حبـابـی بر لب دریــا کشیـد
گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا *** تک درختـی در بیابــان یکه و تنهـا کشیـد
گفتمش نامردمـان این زمـان را نقش کن*** عکس یک خنجر زپشت سر پی مولا کشیـد
گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم*** راه عشـق و عاشقی و مستی و نجـوا کشیـد
گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش***عکس حیـدر در کنار حضرت زهـرا کشیـد
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن*** در بیـابـــان بلا تصویــری از سقــا کشیـد
گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش*** فکـر کرد و چار قبــر خاکی از طـه کشیـد
گفتمش سختی و درد و آه گشتـه حاصلم*** گریـه کرد آهی کشید و زینب کبری کشیـد
گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیـق*** عکس مهدی را کشید و به چه بس زیبا کشید
گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین*** گفت این یک را ببایـد خالــق یکتـا کشیـد
زیبا زیبا زیبا مرسی عزیزم