تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

تــا بــی نهایت

شعر . موزیک . عکس و کلی مطالب عاشقانه

سرآغاز عشق

در آغاز خلقت دنیا خداوند می خواست عشق را به یکی از مخلوقاتش ببخشد. عشق را به آسمان داد اما آسمان تاب عشق را نیاورد انقدر بارید و بارید تا خداوند عشق را از آسمان گرفت . خداوند عشق را به زمین داد اما زمین هم تاب نیاورد انقدر بر خود لرزید و لرزید تا خداوند عشق را از او گرفت . خداوند عشق را به دریا بخشید اما دریا هم مثل آسمان و زمین تاب نیاورد انقدر مواج و مواج شد تا خداوند عشق را از او هم پس گرفت . نوبت به باد رسید خداوند عشق را به باد بخشید اما باد انقدر بر خود وزید و وزید و تاب عشق را نداشت تا اینکه خداوند عشق را به انسان بخشید و انسان هم عشق را در سینه اش نهان کرد جایی که پر از دردها و رنجهاست پر از عشقها و نفرتها پر از خوبیها و بدیها.و سالهاست که سینه ی انسانها نهانگاه عشق است و به هم عشق می ورزند.





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد